گاه نوشت های یک دیوانه
سلام.... امروز فقط واسه تشکر این جا اومدم... از کسایی که براشون مهم هستن... کسایی که بهم اعتماد دارن... حرفام رو باور دارن و درستی و راستی حرفای پشت سر رو از خودم می پرسن... کسایی که با همه مزاحمت هام بازم برام وقت می ذارن... کسایی که از وقتشون می زنن و نگران این نیستن که آینده مثه من بشن... کسایی که میدونن هرچی باشم اهل خیلی چیزا نیستم... همه اینایی که گفتم خودشون میدونن کیان... دوستتون دارم...همه اونایی که میدونین با شمام... همه چیزم رو از شماها دارم... "یاد بگیریم که کار خدا قضاوت کردنه...نه ما.... یا بگیریم به مردم برچسب نزنیم.". به قول راهنمای کلیسا : "یاد بگیریم از آدما بخاطر خوبی تشکر کنیم و بدی هاشونو نبینیم...." چقد خوبه که تو هستی چقد خوبه تورو دارم... چقد آرامشت آرومم می کنه و غم و ناراحتیت داغونم.... همین... سلام... یه خداحافظی از کسی که میاد و واسم نظر میذاره و یه سال خوب رو کنارش داشتم و به هر حال یا خودش یا خداش نخواست دیگه با هم باشیم.... و یه سلام از ته قلب به اونی که حالا شد دلیل نفس کشیدنم از حالا به بعد تا همیشه... فکر می کنم شکیبا بدونه از کی میگم... سلام... به دنیای من که به قول دوست دوستم لای کتابام غرق شده خوش اومدی.. دنبال شادی کنارم نباش اما همه زندگیم رو واسه آرامش ذهنیت میدم... راستی گفتی که حالا حالا ها نمیری...اگرم بری دلیل منطقی داری برام.. ممنونتم... خوش اومدی... به امید اینکه همیشه کنار هم بهترین باشیم.... چقد خوبه که دستامو تو دستای تو میذارم چه دنیایی تو چشماته چقد دنیامو دوست دارم.... نوید....24 /اردی بهشت/ 92 راست می گویند.... از دل برود هر آنکه از دیده برفت... یه تاخیر طولانی و بی دلیل...اما خب خوبه اینجا هنوز نفس می کشم... نمیدونم... فقط اومدم بگم... من نوید.... اینجا...روی همین زمین پر از غرور و افتخار ایران.... ب عشق همه کسایی که هنوز یه گوشه از ذهنشون منو دوست دارن یادشونه و براشون مهمم نفس می کشم و کمک هاشون رو یادم نمی ره.... اسمشون رو نمیارم....اما میگم چه کمک هایی کردن عزیزی که هرشب با مهربونیش برام وقت میذاره.. دوست مهربونی که که تو اوج تنهاییم یه همدم منطقی و مهربون بود با همه مشکلایی که خودش داشت... مادر همراهی که به من اعتماد به نفس داد با اعتمادش بهم... عزیزی که با اینکه خودش غرق مشکلای خودش بود اما بهم ثابت کرد تنهام نمیذاره و او.... که جانشین تمام نداشته های من است.... در آخر اینکه: می شود یک رنگ بود...ساده بود...مثل همیشه عاشق بود.... اول عاشق او و بعد عاشق تمام مخلوقات خوبش... ممنون از همه اونا که عشق رو با رفتارشون بهم ثابت کردن و تنهام نذاشتن من ایستاده ام.... باید این را تمام جهان بداند... همین.... برقص... من با تو بیدارم تو حضورت حادثه ست وقتی از عشق بگی... کنار تو آرامشی با منه که مشکوک میشم به وابستگی....
قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت |